جمعه 22آبان 1394
سلام به دخمل نازم این روزا حسابی خوشحالی چون بابا از ماموریت برگشته و وماهم برگشتیم خونه روزای آخر خونه مامان منیژه دیگه لجباز شده بودی و به خاطر کوچکترین مسایل بدترین گریه هارو میکردی ولی الان با کوچکترین اتفاق حتی یه عطسه کوچیک میزنی زیر خنده فدات شم گلم که دل کوچیکت واسه بابا یه ذره شده بود تازگیا حسابی غلت میزنی و تازه یاد گرفتی دستاتو بزنی به هم وخیلی علاقه مندی که همه چیزو ببری تو دهنت و حسابی با اون دندونای کوچیکت گاز بگیری وچقد دردناکه اگه اون چیز مامان باشه امروز ناهار رفتیم خونه مامان منیزه بعد ازظهر یه سر رفتیم بیرون یه دور زدیم که به محض نشستن تو ماشین شما شروع کردی به آواز خوندن و بعدش مامانو بوس کردی و همون جا تو بغلم ...
نویسنده :
مامی مهدیه
1:14